افسوس

امشب دلم خیلی گرفته...


اون روز رو به یاد می یارم که تازه دانشگاه قبول شده بودم


سال 86... خواهرم بهم گفت: وای بهار...کو تا سال 90 که فارغ التحصیل بشی...


خندیدم و گفتم ..تموم می شه بالاخره


سال 90 هم رسید... درسم تموم شد...اما هر وقت یاد حرف خواهرم می افتم... دلم حسابی می گیره


اخه...


سال 90 رسید ولی خواهرم دیگه نبود... فارغ التحصیلی منو هم ندید...


محبوبه مهر 88 فوت کرد


یادش بخیر... یاد همه ی روز هایی که  با هم بودیم...


به جز افسوس خوردن...دیگه هیچ کاری نمی شه کرد


افسوس ...










نظرات 4 + ارسال نظر
mitra چهارشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:55 ق.ظ

ba inke inrouzha khodam daghe 2 ta azizo didm behet tasliyat migam sakhte
man eshgehamo az dast dadm behm naresidim,ama fekresho nemikardam hala ke bade 19 sal mikhahim hamo bebinim sekte kone wa bemire
alan afsos ham faydeh naare
khodamo sarzenesh mikonam gerye mikonam khabo khorak shabo rozam shodeh yeeki

ehsan یکشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 09:09 ب.ظ http://secret65.blogsky.com

سلام
شما هم لینک شدید

افسانه سه‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 05:03 ب.ظ http://gtale.blogsky.com

سلام قشنگم

تو چرا نیستی؟

نادم چهارشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 03:31 ب.ظ http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

پک زدن به سیگار هیچ معنایی ندارد الّا نوعی لجاجت با خود، و حتی لجاجت در تداوم ِ نوعی عادت.
عجیب ترین خوی ِ آدمی این است که می داند فعلی بد و آسیب رسان است، اما آن را انجام می دهد و به کرات هم. هر آدمی ، دانسته و ندانسته ، به نوعی در لجاجت و تعارض با خود بسر می برد ، و هیچ دیگری ویرانگرتر از خود ِ آدمی نسبت به خودش نیست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد