با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد...

با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد 

 

 بر خلاف جهت اهل ریا رفتم و شد    

 

ریش خود را ز ادب صاف نمودم با تیغ  

 

همچنان آینه با صدق و صفا رفتم و شد 

  
با بوی ادکلنی گشت معطر بدنم 

 

 عطر بر خود زدم و غالبه سا رفتم و شد  

 
حمد را خواندم و آن مد"ولاالضالین"را 

 

 ننمودم ز ته حلق ادا رفتم و شد  

 
یکدم از قاسم و جبار نگفتم سخنی  

 

گفتم ای مایه هر مهر و وفا رفتم و شد  

 
همچو موسی نه عصا داشتم و نه نعلین 

 

 سرخوش و بی خبر و بی سرو پا رفتم و شد  
 
 
مدعی گفت چرا رفتی و چون رفتی و کی؟ 

 

 من دلباخته بی چون و چرا رفتم و شد   

 
تو تنت پیش خدا روز و شبان خم شد و راست  

 

من خدا گفتم و او گفت بیا رفتم و شد  

 
مسجد و دیر و خرابات به دادم نرسید 

 

 فارغ از کشمکش این دو سه تا رفتم و شد  

 
خانقاهم فلک آبی بی سقف و ستون 

 

 پیر من آنکه مرا داد ندا رفتم و شد 

  
گفتم ای دل به خدا هست خدا هادی تو  

 

تا بدینسان شدم از خلق رها رفتم و شد 

زبان سرخ

مرا نشناختند  

که گفتند بخند و شاد باش! 

شاد! 

مرا نشناختند که گفتند لب فروبند 

و به سری که درد نمی کند دستمال ببند! 

من اما سرم درد می کند 

گفتم

دیروز چاره ساز این سر پر درد 

یک پیشانی بند سبز بود 

و امروز 

جز با زبان سرخ نشاید که ... 

گو هرچه باد، باد! 

 

علیرضا قزوه 

 

مامورین محترم گشت ارشاد

   

 

 

مامورین محترم گشت ارشاد 

 

نه بهتر است بگویم: 

 

مسوولین مملکت که هر روز به بهانه ی امر به معروف و نهی از منکر  

 

به همه چیز و همه کس گیر میدهید 

 

( مانتو کوتاه ممنوع...ارایش ممنوع...کراوات ممنوع....قلیان کشیدن  

 

ممنوع...بودن ۲ جنس مخالف با هم در خیابان ممنوع )و... 

 

مشکل ما با این قوانین حل نمی شود . مشکل ما از ان زمانی ایجاد  

 

شد که هویت ایرانی خود را از دست دادیم...ما ایرانی ها لباس و  

 

فرهنگ و اداب و رسوم خاص خود را داشتیم ولی حالاسالهاست که  

 

 از ایرانی بودن فقط نام ان را یدک میکشیم. 

 

زمانی فرهنگ غربی ها را قبول کردیم وزمانی هم فرهنگ اعراب را  

 

پذیرفتیم...حالا گروهی از ما کت و شلوار و کراوات غربی ها را به تن  

 

میکنند و گروهی هم دیش داشه و عبا و عمامه ی اعراب  

 

را  می پوشند... 

 

پس لباس ایرانی ما کجاست؟؟؟؟  

 

چرا جوان ها را به جرم غرب زده شدن میگیرید و تنبیه میکنید؟؟؟؟ پس  

 

جرم عرب زده شدن چیست؟؟؟؟ 

 

یادتان هست؟؟؟ موسیقی ایرانی ما را حرام خواندید و نگذاشتید پیشرفت کند...حالا که  

 

موسیقی غرب پیشرفت کرده...تازه به فکر موسیقی اصیل خودمان  

 

افتادید؟؟؟؟؟ 

 

هویت ما را پیدا کنید و به ما بازگردانید...فقط هویت ایرانی نه عرب و نه  

 

هیچ جای دیگر

دوستی دختر و پسر در فرهنگ ایرانی

دوستی دختر و پسر در فرهنگ ایرانی از نظر افراد زیر
 

لطفا پس از خواندن نظر هر کدام از افراد زیر حرف دل آن شخص را هم بخوانید!

 

حاج خانوم : استغفرالله ...دیگه چی ! یهو روم به تیفال خدا رو هم منکر  

  

شین..دختر نباید آفتاب مهتاب رنگ و روشو رو ببینه تا بیان خواستگاریش!!  

 

معنی نداره این حرفا! 

 

حرف دل حاج خانوم : وا ...! مگه گذاشتن ما زمان خودمون عشق و حال  

 

کنیم که اینا می خوان از این غلطا کنن ما هم مخالفت می کنیم ! مگه ما  

 

جوون نبودیم ! مگه آدم نبودیم بذار بفهمن ما چی می کشیدیم!

 

خاله لی لی : آدم باید به روز پیش بره مدرن بودن لازمه ی زندگیه امروزه  

 

اینجور دوستیا برای جووناس! دختر و پسر باید توی دوران دوستی رستوران برن ،  

پارتی برن خرید کنن و با اخلاقا و سلیقه های هم آشنا بشن من بعد 10 سال  

 

زندگی توی ناف لاس وگاس تجر بشو دارم !
 

حرف دل خاله لی لی : مگه من توی همینجور دوستیا سرم به سنگ نخورد!  

 

به درک! بزار سرشونو گول بمالم وقتی به خاک سیاه نشستن منم دلم خنک  

 

میشه !

 

 

مش قاسم : اصلا فکرش را هم نکنین!! بی ناموسی از این بدتر که یک دختر  

 

نامحرم با یک پسر غریبه خاطر خواه هم بشن ! ما خودمان یک همشهری  

 

داشتیم  که دو تا پسر زن داده بود تازه یکدفعه شنید  که پیش از عروسیش  

 

توی حرم چادر از سر زنش افتاده بوده پایین! زنشو طلاق داد! تازه همه  

 

همشهری ها سر کوفتش زدن که چرا سر زنشو نبریده !
 

 

حرف دل مش قاسم : والله آقا دروغ چرا...خاطر خواهی از هر درد و مرضی  

 

حتی قلنج و سلاطون هم بدتره!!!

 

 

مژی جون : دخترا باید با پسرا دوست بشن ..یه دوستیه سالم مگه چه  

 

اشکالی داره خیلی هم خوبه نمونش  خود من الانم شدیم زوج موفق!
 

 

حرف دل مژی جون : هه هه اگه پولای بابای پسره نبود که بچاپمش طرف  

 

مفتش هم گرون بود!

 

 

آقا پیام : از لحاظ دوستی دختر و پسر صد در صد موافقم به شرطی که از  

 

لحاظ کیس ازدواج دختر یا پسر هیچکدوم جا نزنن!
 

 

حرف دل آقا پیام : آقا هر مدلی که بخوایم با طرف طرح دوستی میریزیم کیه  

 

که بیاد دختره رو بگیره!!!

 

 

اویل و دویل : در یک کلام عشق دوستی با عشق شروعی ست که پایانی  

 

ندارد...!

 

حرف دل اویل و دویل: البته پول و ماشین و خونه و تیپ و قیافه و موقعیت  

 

بالای اجتماعی باشه عشق خواهی نخواهی یهو بوجود میاد!!!


راستی نظر شما چیه؟
پس به پست قبلی بروید و در نظر سنجی شرکت کنید

نظر سنجی

سلام دوستای خوبم  

 

من ۲تا سوال دارم: 

 

۱.به نظر شما امروزه دختر یا پسری وجود داره که دوست پسر یا دوست  

 دخترنداشته باشه؟؟؟؟؟  

 

۲.به نظر شما وجود این رابطه در کل مثبت است یا منفی؟؟؟؟؟ 

 

 

  

دوستان بعد از اینکه همه ی شما نظر خود را نوشتید..نظر خود را خواهم گفت

 

ممنونم.بهار  

 

نامه ( اقایان حتما بخوانند )

نامه یک زن ایرانی به مرد هموطنش: 

 

 . پیاده از کنارت گذشتم، گفتی:” قیمتت چنده خوشگله؟  

 

· سواره از کنارت گذشتم، گفتی:” برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!“  

 

· در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود  

 

· در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود  

 

· زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی  

 

· در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من   

 

· در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی 

 

 · در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من  

 

   بلندگفتی:”زهرمار!“ 

 

 · در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت فحش خواهر و مادر بود  

 

· در پارک، به خاطرحضور تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم  

 

· نتوانستم به استادیوم بیایم، چون تو شعارهای آب نکشیده میدادی  

 

· من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی 

 

 · مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی!  

 

· تو ازدواج نکردی و به من گفتی زن گرفتن حماقت است 

 

 · من ازدواج نکردم و به من گفتی ترشیده ام  

 

· عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصارطلبی کشیدی  

 

· عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد 

 

 · من باید لباس هایت را بشویم و اطو بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ  

 

· من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر 

 

 · وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است 

 

 · وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است 

 

 · نه دیگر من به حقوق خود واقفم ، و برای گرفتن برابری در مقابل تو تا به انتها  

 

استوار و مستحکم ایستاده ام زیرا به هویت خود رسیده ام ، به هیچ وجهی از  

 

حق خود نخواهم گذشت 

 

 من با تو برابرم، مرد 

 

 ·احتیاجی ندارم که تو در اتوبوس بایستی تا من بنشینم  

 

·احتیاجی ندارم که تو نان آور باشی  

 

· احتیاجی ندارم که توحامی باشی 

 

 · خودم آنقدر هستم که حامی خود و نان آورخود باشم  

 

· با تو شادم آری، اما بدون تو هم شادم. ایول 

  

· من اندک اندک می آموزم که برای خوشبخت بودن نیازمند مردی که مرا  

 

دوست بدارد نیستم  

 

· من اندک اندک عزت نفس پایمال شده خود را باز پس می گیرم  

· 

 به من بگو ترشیده، هرچه می خواهی بگو. اما افتخار همبستری و همگامی  

 

بامرا نخواهی یافت تا زمانی که به اندازه کافی فهمیده و باشعور نباشی 

  

· گذشت آن زمان که عمه ها و خاله هایم منتظر مردی بودند که آنها را  

 

بپسنددو درغیر اینصورت ترشیده می شدند و درخانه پدر مایه سرافکندگی  

 

بودند.  

 

· امروز تو برای هم گامی بامن(و نه تصاحب من - که من تصاحب شدنی  

 

نیستم) باید لیاقت وشرافت و فروتنی خود را به اثبات برسانی. 

  

· حقوقم را از تو باز پس خواهم گرفت. فرزندم را به تو نخواهم داد. خودم را نه  

 

به قیمت هزار سکه و یک جلد کلام الله که به هیچ قیمتی به تو نخواهم  

 

فروخت.  

 

· روزگاری می رسد که می فهمی برای همگامی با من باید لایق باشی - و  

 

نیزخواهی فهمیدهمگام شدن با من به معنای تصاحب من یا تضمین ماندن من  

 

نخواهد بود.  

 

هرگاه مثل پدرانت با من رفتار کردی بی درنگ مرا از دست خواهی داد. 

 

 ممکن است دوست و همراه تو شوم اما ملک تو نخواهم شد!!!   

 

 توجه:

( این نامه نوشته ی من نیست..فقط چون به نظرم جالب امد و حس کردم بیانگر حقایق است اینجا نوشتمش)

مجازات در ذهن یک کودک مسلمان

می گن خدا خیلی مهربونه 

 

                             خیلی بزرگه 

 

                                           خیلی بخشندست 

 

                      مهربونتر و بزرگتر و بخشنده تر از قلب مادرم  

 

                      این بخشنده و این مهربان بزرگ  

 

                       را  

 

                       چگونه تصور کنم؟؟؟ 

 

 

                        وقتی میگویند:        

                                            به خاطر یک تار مو..  

 

                                            به خاطر یک ناسزا.. 

 

                                            به خاطر یک دروغ.. 

 

                                            به خاطر یک نافرمانی. .

 

                                            مجازاتم خواهد کرد... 

  

 کودکانمان را نترسانیم 

 

ایمانی که با ترس به وجود اید...ایمان نیست                         

اهای شما که می گویید زن ها ظریفند  

 

و زاده شدند برای کارهای ظریف

 

خوب بنگرید: 

 

 

مردم ما با فقر باید چیکار کنند؟؟؟

به نظر شما کسی بی دلیل دزدی می کنه؟؟؟ 

 

کسی بی دلیل هنجار شکن میشه؟؟؟ 

 

 کسی بی دلیل پرخاشگر میشه؟؟ 

 

یا بی دلیل افسرده میشه؟؟         

 

مسلما نه..   

 انسان ها موجودات حساس و پیچیده ای هستند..نیازها و خواسته های زیادی دارند. 

هر فردی به هر دلیلی ممکن است که هنجار شکن شود 

یکی از مهمترین دلیل ها فقر است... 

فقر یعنی رنج..یعنی حسرت پی در پی...یعنی داشتن ارزوهایی که به مرور انقدر کهنه میشن   

که خودت با دستات خاکشون میکنی... فقر یعنی تبعیض..یعنی فاصله ی طبقاتی...یعنی استثمار...یعنی مرگ تدریجی... 

اگه فقط یه صبح تا شب به فقرا فکر کنیم...فکر کنیم که امروز چندتا کودک از سوتغذیه می میرند!!!یا به جوون هایی فکر کنیم که امروز خودکشی می کنند... 

چه حسی پیدا می کنیم؟؟؟ ناراحت میشیم؟؟ 

اما وقتی شب روی تخت گرم و نرم خودمون میخوابیم...یا وقتی صبح بی دغدغه از نداشتن ناحار ظهر به روزمرگی مشغول میشیم...اونارو فراموش می کنیم. 

جالب است که بدانید: 

نزدیک به ۱۲ ملیون نفر از جمعیت کشورمان٬ زیر خط فقر مطلق زندگی میکنند  

 و جالبتر اینکه: 

 درامد ماهیانه یک ملیون و دویست هزار تومان برابر با خط فقر اعلام شده 

حالا شما بگید٬ مردم ما با فقر باید چیکار کنند؟؟؟  

 

    

 

چ 

 

            

شما هم با من هم عقیده اید؟؟

ما ایرانی ها هیچ کدوم از زندگیمون راضی نیستیم 

اخه همه به دنبال اینیم که کاری کنیم یا چیری به دست اوریم که از نظر دیگران ( پدر و مادر-اقوام و دوستان-مردم کوچه بازار و ...) خوب و درست باشه.انگار همیشه اونا باید مارو تایید کنند. 

همه ی زندگی ما شده ( مردم و مردم و مردم) 

مدام توی ذهنمان میگیم: 

 یعنی مردم چه فکری میکنند؟ 

نکنه مردم منو مسخره کنند؟ 

نکنه مردم از من جلو بزنند؟ 

نکنه مردم ار من خوشبخت ترن؟ 

انقد به این مردم فکر کردیم که دیگه نمیدونیم خودمون از زندگی چی میخوایم؟؟؟ 

خودمون چگونه خوشحال میشیم؟؟ 

از چی میترسیم؟از اشتباه کردن؟از پشیمون شدن؟ 

مگه همین مردم نمیگن که انسان جایزالخطاست؟؟ پس دل و به دریا بزن..حرکت کن..به سمت رویاها و خواسته هات حرکت کن 

بزار ناخوداگاه ذهنت تو را راهنمایی کنه 

بزار هرچی که میخوای را به دست بیاری 

تو یه انسانی..ازادی..ازاد  ازاد 

نزار مردم به اسم سنت و اداب و رسوم و ... تو را زندانی عقاید خودشون کنند 

قبل از اینکه از خواسته های مردم پیروی کنی  

                                                               از انسانیت پیروی کن