-
نامه ( اقایان حتما بخوانند )
شنبه 15 مردادماه سال 1390 18:35
نامه یک زن ایرانی به مرد هموطنش: . پیاده از کنارت گذشتم، گفتی:” قیمتت چنده خوشگله؟ · سواره از کنارت گذشتم، گفتی:” برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!“ · در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود · در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود · زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی · در تاکسی خودت را...
-
مجازات در ذهن یک کودک مسلمان
جمعه 14 مردادماه سال 1390 16:00
می گن خدا خیلی مهربونه خیلی بزرگه خیلی بخشندست مهربونتر و بزرگتر و بخشنده تر از قلب مادرم این بخشنده و این مهربان بزرگ را چگونه تصور کنم؟؟؟ وقتی میگویند: به خاطر یک تار مو.. به خاطر یک ناسزا.. به خاطر یک دروغ.. به خاطر یک نافرمانی. . مجازاتم خواهد کرد... کودکانمان را نترسانیم ایمانی که با ترس به وجود اید...ایمان نیست
-
( من و رمضان و . . . )
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1390 17:53
من و رمضان و دلتنگی هایم : دلتنگم برای سفره های افطاری خانه ی مادر بزرگم کنار شمعدانی ها . . . بوی خاک . . . صدای اذان . . . لبخند مادر بزرگم. . . ( روحش شاد ) دلتنگم برای خواهرم . . . روزهایی که در کنارم بود . . .مهربانی هایش. . . ارزوهایش . . . (روحش شاد ) من و رمضان و کوله بارم : کوله باری پر از هیچ پر از گناه . ....
-
سلام خدای خوبم
یکشنبه 9 مردادماه سال 1390 01:29
امشب دلم هواتو کرده بود...اره مثل شب های قبل٬ بازم به تو فکر میکردم ٬ به اینکه هنوز منو می بینی؟؟؟ هنوز داری کمکم می کنی؟؟؟ با اینکه خیلی وقته که از دست این روزگار و این ادم ها و دنیات دلگیرم... خیلی وقته که مدام دارم ازت گلایه می کنم.. من از همه شاکی ام...حتی از خودم نمیدونم کی باعث شده گروهی فقیر باشن و گروهی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 مردادماه سال 1390 16:37
به پندارتو... جهانم زیباست ! جامه ام دیباست ! دیده ام بیناست ! زبانم گویاست ! قفسم طلاست ! به این ارزد که دلم تنهاست؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 مردادماه سال 1390 20:55
اهای شما که می گویید زن ها ظریفند و زاده شدند برای کارهای ظریف خوب بنگرید:
-
یه کوچولو از درد دل هایم...
یکشنبه 2 مردادماه سال 1390 01:50
همیشه ابر ها می بارند .... ولی ادما عاشق ستاره ها میشن چقدر نامردیه اون همه اشک رو...به یه چشمک فروختن !
-
به که باید دل بست؟؟؟
یکشنبه 2 مردادماه سال 1390 01:29
به که باید دل بست؟؟ به که شاید دل بست؟؟ سینه ها جای محبت همه از کینه پر است هیچکس نیست که فریاد پر از مهر تو را... گرم پاسخ گوید نیست یکتن که در این راه غم الوده ی عمر...قدمی راه محبت پوید خط پیشانی هر جمع٬خط تنهاییست همه گلچین گل امروزند ـ در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست به که باید دل بست؟؟ به که شاید دل بست؟؟ نقش...
-
بی خیال...
پنجشنبه 30 تیرماه سال 1390 19:53
سلام از وقتی که متن مربوط به فقر در ایران را نوشتم٬ تعداد زیادی به وبلاگم سر زدند...اما هیچکدوم نظری واسم نذاشتند.. نمیدونم چرا؟؟!!!! شاید واسه اینه که من توی وبلاگم دارم یه سری حرفای تکراری میزنم یه سری درد که خیلی وقته کهنه شدند شاید مردم ما همه یه جورایی بی خیال شدند.. شاید من هم یه جورایی باید بی خیال بشم... می...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 تیرماه سال 1390 16:19
ما به دنیا امدیم تا خود قیمت زندگی را تعیین کنیم. نه به هر قیمت زندگی کنیم...
-
مردم ما با فقر باید چیکار کنند؟؟؟
سهشنبه 28 تیرماه سال 1390 00:42
به نظر شما کسی بی دلیل دزدی می کنه؟؟؟ کسی بی دلیل هنجار شکن میشه؟؟؟ کسی بی دلیل پرخاشگر میشه؟؟ یا بی دلیل افسرده میشه؟؟ مسلما نه.. انسان ها موجودات حساس و پیچیده ای هستند..نیازها و خواسته های زیادی دارند. هر فردی به هر دلیلی ممکن است که هنجار شکن شود یکی از مهمترین دلیل ها فقر است... فقر یعنی رنج..یعنی حسرت پی در...
-
چرچیل:
پنجشنبه 23 تیرماه سال 1390 16:30
حقیقت تا چکمه هایش را بپوشد دروغ نیمی از جهان را دور زده ...
-
شما هم با من هم عقیده اید؟؟
چهارشنبه 22 تیرماه سال 1390 17:05
ما ایرانی ها هیچ کدوم از زندگیمون راضی نیستیم اخه همه به دنبال اینیم که کاری کنیم یا چیری به دست اوریم که از نظر دیگران ( پدر و مادر-اقوام و دوستان-مردم کوچه بازار و ...) خوب و درست باشه.انگار همیشه اونا باید مارو تایید کنند. همه ی زندگی ما شده ( مردم و مردم و مردم) مدام توی ذهنمان میگیم: یعنی مردم چه فکری میکنند؟...
-
نه شاعرم و نه نویسنده...
سهشنبه 21 تیرماه سال 1390 14:29
سالهاست که می نویسم بی انکی کسی بداند... و امروز تصمیم گرفته ام که بنویسم تا همه بدانند نه شاعرم و نه نویسنده... کمتر از همه میدانم و به نمیدانم هایم اعتراف میکنم. مینویسم تا بدانم و بهتر ببینم هر انچه را که وجود دارد...